آن که چنان ابتدای خودش، تمام قد
با سینه‌ی راستش، کوهستان
و سینه‌ی چپش، دشتستان
و تهی‌گاهش باغ‌های انگور و کرت‌های زعفران
و شرم‌گاهش سرچشمه‌ی قنات‌ها
به پاس مادرش زمین
و پدرش آسمان
ایستاده بود به تماشا
باران را چشید با پوستش
و آفتاب را نوشید با چشمانش
نمناک، خاک را که خویشاوندش بود
تنفس کرد
بارور شد از منظره
و خود دیگر منظره‌ای بود ‌


پ.ن: پاره‌پاره و ناشیانه تصویر شد.

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها