پیِ نشستنی به انتخابِ بخت

پائیده سایه‌ها به رهگذار و در هوای ما
-که بسته‌ایم به مرگ چنان که بسته‌ایم به سایه‌هایمان-
بال می‌گشاید این بازِ شوخ

میان دو پرواز جا می‌کند اکنون به شانه‌ام
آری، خلافِ نوشته، قصه آغاز و پایان ندارد؛ 
برین خاکدان هر چه بینی کهنه‌ست
‌(قاسم هاشمی‌نژاد) 

پ.ن: 

- حالا که مرگمان را، مرگ مردم را انتظار می‌کشند، به قول گلسرخی باید که قلب ما، سرود و پرچم باشد». برای سیل نود‌وهشت چیزی نمی‌شود نوشت، ما چه می‌دانیم، ما که این دور ایستاده‌ایم به تماشای لحظه‌های کوتاهی که به دستمان می‌رسند. .

- اکنون که خلیج فارس ثبت جهانی شده، امیدوارم که همگان دست از سرش بردارند؛ تن سبزآبی گرمش را به شرکت‌های درجه چند چینی اجاره ندهند تا شخمش بزنند، فاضلاب جایی را درش نریزند و گردشگران داخلی بدل به زباله‌‌دانش نکنند.

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها